سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شکست در زندگی – هر موقع شکست خوردید این مقاله را بخوانید تا بدان

شکست در زندگی ، در هر زمان و در هر مکانی سخت و طاقت فرسا است. حتی کلمه اش هم بسیار ترسناک است‌ به دلیل همین ترس بی‌خیال خیلی چیزها می‌شویم. آرزوهایمان را دفن می‌کنیم و آینده‌مان را به هیچ می‌فروشیم. مطمئن همه ما میدانیم چقدر لحظات دردناکی است. اما اگر طرز نگاهمان را عوض کنیم شاید بتوانیم از شکست فرصتی بسازیم که باعث موفقیت ما شود.

در این مقاله قصد داریم زاویه‌های دیگری از شکست را بررسی کنیم. راه حل‌هایی را ارائه و امتحان کنیم تا از شکست به سمت موفقیت میان بر بزنیم. با استفاده از آرامش و خونسردی در زمان شکست، فرصت‌های موجود در آن را شناسایی کنیم تا بیشترین بهره را از شکستمان ببریم.

 

مطالب مرتبط: حال خوب

 

سه نوع از انواع شکست در زندگی

 

از بین انواع و اقسام شکست‌ها سه مورد از معروف‌ترین آن‌ها را با هم مرور می‌کنیم. با شناختن این بخش‌ها می‌توانید در مواقع ضروری آرامش خود را حفظ کرده و به انجام کارهای لازم بپردازید. شکست خوردن پایان راه نیست، یک تلنگر است که چیزی باید تغییر کنید، یا چیزی اشتباه است. اکنون این بخش‌ها را با یکدیگر مرور می‌کنیم.

 

1 – آزمون و خطا

 

شامل همه کارهایی می‌شود که برای اولین بار انجام می‌دهیم و برای اولین بار هم شکست می‌خوریم. راه‌های که کسی قبلا از آن‌ها عبور نکرده‌ است، جاده‌هایی که هنوز آسفالت کشی نشده‌اند. با رعایت کردن تنها یک قانون می‌توانید از این مرحله سر بلند بیرون بیاید و آن پشتکار است. آن قدر امتحان ‌کنیم و آن قدر شکست ‌بخوریم تا بالاخره مسیر درست، مانند گلی که در بیابان می روید، مقابل ما پدیدار شود.

 

مطالب مرتبط: تکنیک های آرامش درون

 

2 – شکست اشتباه

 

در دورانی که ما زندگی می‌کنیم تقریبا همه چیز کشف شده است. می‌توان همه چیز را در نوشته‌ها پیدا کرد. کتاب‌ها راهنماهایی بزرگی هستند که با مبالغ کم می‌توان آن‌ها را تهیه و استفاده کرد. نسخه الکترونیکی همه کتاب‌ها نیز موجود است. مصاحبه‌ها و مقاله‌هایی از افراد موفق که راهی که ما می‌خواهیم برویم را رفته‌اند نیز در سایت‌ها با زیرنویس و یا دوبله موجود است، سایت‌هایی مثل سوخت جت که می‌توان نهایت استفاده را از آن‌ها برد. و امثال این راه‌ها و روش‌ها….

راهی که ما می‌خواهیم برویم به احتمال 80 درصد قبلا فتح و آسفالت کشی شده است. شکست خوردن در این موارد به این علت شکست اشتباهی نام میگیرد، چون شکست خوردن ما اشتباه بوده است. بدون هیچ‌گونه مطالعه یا تحقیقی با سر پریده‌ایم وسط ماجرا و در آخر که شکست می‌خوریم همه مقصرند به جز ما. در مورد این شکست هیچ راه فراری وجود ندارد. مقصر صد در صد ما هستیم.

 

3 – شکست پیشرو

 

همه شکست‌ها بد و دردناک نیستند. گاهی فقط می‌خواهند به ما کمک کنند.

برعکس موفقیت که آموزگار خوبی نیست، شکست آموزگاری است که درس‌هایش را در زندگی با جدیت تمام به ما می‌دهد و تنبیه هم برایمان در نظر می‌گیرد.

هر شکست برای ما یک درس جدید و یک تجربه با ارزش است. در برخی مواقع شکست خوردن به نفع ما تمام می‌شود. باعث می‌شود که بخواهیم مسیرهای جدید را امتحان کنیم. راه‌های مقابله با مشکلات را پیدا کنیم.

 

مطالب مرتبط: قوانین ثروت

 

انعطاف پذیری در مقابل شکست در زندگی

 

انعطاف پذیری در مورد شکست‌ها باعث می‌شود دوره‌ی ناراحتی بعد از شکست ما به سرعت طی شود و چندین سال را فقط به خاطر یک شکست هدر ندهیم. بعد از یک شکست درست و حسابی، کاری که داریم انجام می‌دهیم را برای یک روز کنار بگذاریم. فکرمان را آزاد کنیم، غذای مورد علاقه‌مان را بخوریم، کمی ریلکس کنیم، ورزش کنیم و خلاصه هر کاری که حواسمان را پرت می‌کند انجام دهیم.

به یاد داشته باشیم فردا روز دیگری است که خداوند بزرگ شانس دوباره زندگی کردن و حتی دوباره شکست خوردن را به ما داده است. درس گرفتن از شکست‌ها تنها کاری است که باید انجام دهیم.

» فرصتی که در این اتفاق وجود دارد کدام است؟

 

این جمله‌، بسیار ساده اما با ارزش است. در تمام اتفاق‌های که در زندگی‌مان رخ می‌دهد یک فرصت وجود دارد، شانسی برای استفاده از شکست، تنها کاری که لازم است انجام دهیم این است: این جمله را روی برگه ای بنویسم و در جایی که بیشترین دید را به آن داریم قرار دهیم.

 

آنگاه خواهیم دید که در میان تاریکی، زمانی که یاس و ناامیدی ما را فرا می‌گیرد، نوری از میان این کلمات می‌درخشد. به وسیله آن نور می‌توانیم فرصت پنهان شده را ببینیم و به عنوان پله ای برای بالا رفتن از آن استفاده کنیم.

 

» ترس اولین نفر بودن

 

شکست‌های کوچک و بزرگ در زندگی همه انسان‌های دنیا رخ داده است. در واقع شتری است که در خانه همه می‌خوابد برایش فرقی نمی‌کند که مخاطبش چه کسی است. پس در زمان شکست نباید فکر کنیم تنها کسی هستیم که این اتفاق برایش افتاده است. شکست‌ها متفاوت هستند، اما همه آن را تجربه کرده‌اند.

 

مطالب مرتبط: جملات انگیزشی فوق العاده تاثیرگذار

 

» آموزش

 

در واقع می‌توان آموزش را به عنوان مادر موفقیت معرفی کرد.‌ همه چیز با آموزش شروع می‌شود با آموزش پیش می‌رود و بر اساس آموزشی که دیده‌ایم چه خوب و چه ضعیف می‌توان پایان را رقم زد.

آموزش پولسازی با تکنیک های خاص، تولید محصول یا حتی در مورد بالا بردن سطح اعتماد به نفسمان صدق می‌کند. این مورد را نباید سرسری بگذرانیم، همه به چیز به آموزش بستگی دارد. پیدا کردن کتاب‌ها و مقاله‌های مناسب، عکس‌ها و فیلم‌ها در مورد کاری که می‌خواهیم یاد بگیریم بسیار موثر است.

 

» پلن B

 

زمانی که تصمیم به انجام کاری می‌گیریم یا می‌خواهیم تغییراتی ایجاد کنیم باید به فکر نقشه دوم هم باشیم، در این صورت برای هر اتفاقی آماده هستیم و به این راحتی‌ها شکست نمی‌خوریم، پلنB  در واقع باعث ایجاد آرامش و اعتماد به نفس در ما می‌شود که اگر در نقشه‌ اول شکست خوردیم نقشه دوم به دادمان می‌رسد.

 

» هوشیار بودن در زمان ریسک

 

منظور از هوشیار بودن در زمان ریسک این است که با چشمان باز ریسکمان را انجام دهیم، مسئولیتش را به عهده بگیریم و در هر ثانیه مراقب باشیم که چه اتفاقی می‌افتد. البته این به معنی صبر کردن تا زمان مناسب نیست،

تنها با انجام دادن متوجه می‌شویم که آیا راهمان درست یا غلط است. این مورد به آموزش هم مربوط می‌شود، اگر آموزش درست و با اصول دیده و تمرین کرده باشیم نتیجه خوبی در ریسکمان می‌گیریم.

 

در نهایت

 

شکست تمام شدن و باختن نیست، شکست دروازه‌ای به راهی آسان‌تر و سریع‌تر است. از این کلمه برای خودمان غولی ساخته‌ایم که فقط خودمان می‌توانیم شکستش دهیم. اینکه چگونه شکستمان را تبدیل به موفقیت کنیم یا بعد از شکست بلند شویم و به دنبال راهی دیگر برای موفقیت باشیم به این بستگی دارد که در شکست اول درس‌هایمان را خوب گرفته باشیم، و از آن‌ها در ادامه راهمان به نحو احسنت استفاده کنیم. امیدوارم با مطالعه کردن این مقاله کمی از تیرگی و سیاهی شکست در ذهنتان کم شده باشد. (یاحق)

بزرگ‌ترین شکستی که در زندگی خورده‌اید چه بوده است؟

 

منبع مقاله: سوخت جت


مواجهه با اتفاقات بد به سبک قویترین انسانها

مواجهه با اتفاقات بد از طبیعت زندگی انسان ها است. ما نمی‌توانیم این حقیقت را انکار کنیم و انتظار داشته باشیم که فقط اتفاقات خوب برای ما پیش بیاید. به عنوان مثال، ما می‌دانیم مرگ یک چرخه طبیعی است و بدون شک غم از دست دادن اطرافیان را همه ما تجربه کردیم. یا اتفاقاتی مثل سیل، زلزله، فراگیر شدن برخی بیماری‌ها مثل کرونا و اتفاقات مشابه دیگر بدون هیچ خبر قبلی رخ می‌دهند. حتی ممکن است رابطه ما با بهترین دوست یا شریک عاطفی‌مان بهم بخورد.

اما مساله مهم این است که ما برای مواجه با این اتفاقات از چه روش‌هایی استفاده می‌کنیم؟

انکار می‌کنیم؟ سال‌ها غصه می‌خوریم؟ دچار اضطراب می‌شویم؟ یا روش بهتری را انتخاب می‌کنیم؟

من در ادامه دوست دارم درباره روش‌هایی صحبت کنم که

 

مطالب خواندنی: قانون جذب پول


4 اصل انسان‌های قوی
برای مواجهه با اتفاقات بد زندگی

 

اصل اول مواجهه با اتفاقات بد:


پذیرش اولین قدم است

از روزی که سر و کله کرونا به طور ناگهانی در زندگی ما پیدا شد، بیش از یک‌ سال می‌گذرد. یادم می‌آید در روزهای اول که این ویروس آمده بود، برخی از مردم سعی در انکار این حقیقت داشتند حتی برای این‌که ثابت کنند حق با آن‌هاست و این بیماری وجود ندارد، دست به کارهای عجیب و غریب می‌زدند.

همچنین، من شخصی را می‌شناسم که بعد از یکسال از فوت مادرش، نمی‌خواهد با این حقیقت رو به رو شود و همیشه اصرار دارد که این خبر دروغ است و من می‌دانم مادرم زنده ست! به حدی او از پذیرش حقیقت زندگی‌اش سر باز زذه که هرروز حال روحی و جسمی‌اش در حال بدتر شدن است.

شما هم حتما مثال‌های مشابه را دیدید یا شنیدید. به هرحال انکار واقعیت کاری است که برخی افراد در شرایط سخت آن را انجام می‌دهند. اما این کار نه تنها دردی را دوا نمی‌کند بلکه باعث آشفتگی و پریشانی فرد می‌شود و گاهی ممکن است عواقب جبران ناپذیری در پی داشته باشد.

 باید با حقیقت رو به رو شویم.
اتفاقات تلخ و ناگهانی جزئی از زندگی
انسان‌ها از اول تاریخ بوده و هست.

وقتی موضوع خود را می‌پذیرید و سعی در انکار یا فرار از آن مساله ندارید، راحتتر می‌توانید با آن کنار بیایید.

 

مطالب خواندنی: ارامش درون

 

اصل دوم مواجهه با اتفاقات بد:


به خودمان فرصت کافی بدهیم

وقتی دستمان زخم می‌شود، اگر از صبح تا شب هم بشینیم و تند تند تکرار کنیم: من می‌دونم الان این زخم درست میشه. هیچی نیست. دیگه روی دستم نمیبینمش و …

باز هم ردپای آن زخم را می‌توانیم روی دست خود ببینیم. زیرا برای اینکه کامل خوب شود نیاز به زمان داریم.

خب دقیقا وقتی با یک مشکلی رو به رو می‌شویم که کنترل آن در دست ما نیست، بعد از اینکه حقیقت را پذیرفتیم، باید به خود فرصت کافی بدهیم و عجله نکنیم.

 زخم‌های روحی هم نیاز به زمان دارند.
وقتی خودتان را تحت فشار قرار می‌دهید
که زودتر حال روحی‌تان خوب شود،
ممکن است اوضاع را بدتر کنید.

با حقیقت رو به رو شوید و حتی کمی به خودتان زمان بدهید تا دردتان التیام پیدا کند. اشکال ندارید گاهی برای اتفاقی گریه کنیم. اشکال ندارد یک یا چند روز در تخت خواب بمانیم تا دلمان آرام بگیرد و دوباره سر حال شویم. اما موضوعی که اشکال دارد این است که بیش از حد در این موضوع باقی بمانیم و زیاده روی کنیم.

 

 مطالب خواندنی: قوانین ثروت

 

اصل سوم مواجهه با اتفاقات بد:


کنترل ذهنتان را در دست بگیرید

باز هم می‌خواهم یک مثال کرونایی بزنم. بعد از اینکه بیماری کرونا در ایران رواج پیدا کرد، بعضی از اطرافیان من کنترل ذهن خودشان را از دست داده بودند و با ترس شدیدی زندگی می‌کردند. چند ماه گذاشت و من می‌دیدم نه تنها ترس آن‌ها کمتر نشده بلکه روز به روز هم شدیدتر می‌شد. حتی متاسفانه برخی از آن‌ها هم نه از شدت بیماری فقط  به خاطر ترس از بیماری فوت شدند.

این موضوع را فراموش نکنید که تا وقتی شما کنترل ذهن خود را به دست نگیرید، اوضاع روز به روز بدتر می‌شود.

با حقیقت رو به رو شوید، یک زمان کوتاه برای پذیرش کامل این مساله به خود بدهید و بعد کم کم کنترل ذهن‌تان را در دست بگیرید.

من برای کنترل ذهنم از این روش استفاده می‌کنم که سراغ انجام کارهای مختلف می‌رفتم تا سرم گرم شود. یا تغییر حالت می‌دهم. مثلا آبی به دست و صورتم می‌زنم. آهنگ شادی پلی می‌کنم و موارد شبیه این‌ها.

کنترل ذهن یک مبحث بسیار مفصل است که در مقالات مخصوص آن می‌توانیم این کار را به بهترین نحو یاد بگیریم.

 

مطالب خواندنی: خوش شانسی دارن هاردی

 

اصل چهارم مواجهه با اتفاقات بد:


 در همه حال زندگی جریان دارد

بیایید قبل از مرگ‌مان فرصت درست زندگی کردن را از خودمان نگیریم. هیچ اتفاق تلخی نمی‌تواند کشنده باشد مگر اینکه ما انتخاب کنیم که این اتفاق ما را از پا دربیاورد.

من همیشه اعتقاد دارم روح افرادی که کنار ما نیستند با غصه خوردن ما بیش‌تر عذاب می‌کشند. به خاطر عزیزانی که از دست دادیم باید شاد و درست زندگی کنیم، تا آن‌ها هم این انرژی ما را دریافت کنند و از خوشحال و موفقیت ما شاد شوند. تا به حال سابقه نداشته که غصه و گریه کسی باعث زنده شدن عزیزان آن شخص شود. پس تا زنده‌ایم، زندگی کنیم.

یا اگر بیماری مثل کرونا وجود دارد ترس، انکار، وحشت و ناامیدی هیچ کمکی به دور کردن این بیماری از ما نمی‌کنند. فقط باعث سخت‌تر شدن شرایط می‌شوند. در هر شرایط مشابهی اگر ما کارهای لازم و درست را انجام داده و با اعتماد به نفس و امید به زندگی خود ادامه دهیم، می‌توانیم راحت‌تر از آن شرایط عبور کنیم.

بالاخره این روزها می‌گذرد


اما انتخاب با ماست که به سختی از این روزها بگذریم یا با آسانی.

 

نکته‌ای که قصد دارم در پایان مقاله به آن اشاره کنم این است که واکنش ما به اتفاقات، سرنوشت ساز است. در حقیقت ما در هر اتفاقی دو انتخاب داریم. می‌توانیم با ترس، ناراحتی، سرزنش، غصه خوردن و نبخشیدن زندگی را تلخ کنیم یا این‌که اوضاع را  بپذیریم و به خودمان کمک کنیم تا بتوانیم از روزهای سخت عبور کرده و به حال خوب برسیم.

 

منبع مقاله: سوخت جت


چطوری تشخیص دهیم که اطرافیانمان به ما دروغ می گویند

 

درباره روش تشخیص زبان بدن دروغگو آیا چیزی می‌دانید ؟

همه‌ی انسان‌ها این توانایی را دارند که دروغ بگویند و بیشتر ما این کار را انجام می‌دهیم. شما می‌توانید بگویید که تا به حال دروغ نگفته‌اید؟ با این حال به راحتی تا حدی زیادی میتوانید تشخیص دروغ بدهید

تحقیقات زیادی به ما می‌گویند که به طور متوسط، انسان‌ها در طول روز یک یا دو دروغ می‌گویند. خوشبختانه‌ راه‌هایی هستند برای این‌که بفهمیم یکی می‌خواهد دروغش را بگوید یا راستش را.

از قدیم هم گفتند‌:‌ « رنگ رخساره خبر می‌دهد از سر درون»‌. هرچند در زبان فارسی از این ضرب‌المثل بیشتر برای نشان دادن حالت‌های عاشقی استفاده می‌شود؛‌ ولی با این حال می‌توانیم این‌طور هم برداشت کنیم که رنگ رخساره یا حالت چهره و دست و پا زدن‌ها و بال بال‌ زدن‌ها و به تته ‌پته افتادن‌ها و سرخ‌ شدن‌ها چه رازهایی را که برملا نمی‌کند.

 

مطالب جالب خواندنی: قانون جذب

 

حالا گذشته از این‌ها، بیاید قدری به قضیه علمی‌تر نگاه کنیم و از نظر کارشناسان زبان بدن استفاده کنیم. برای این‌که تشخیص بدهیم فردی دروغ می‌گوید یا نه؛ اول باید بدانیم وقتی صادق است چطور رفتار می‌کند.

تراسی برون، متخصص زبان بدن و نویسنده‌ی کتاب «چطور با زبان بدن دروغگو و دزدها را رسوا کنیم»‌ می‌گوید‌: «برای مثال نگاه کنید به این‌که چطور یک فرد به یک سوال معمولی و ساده مانند اینکه «اهل کجایی؟»‌ جواب می‌دهد. چشم‌هایشان کدام طرفی می‌رود؟ صدایشان چطور است‌؟‌ آیا لرزشی در صدا احساس می‌کنید؟‌»

 

لودوینگ ویدکنشتاین می‌گوید:

« بدن انسان بهترین تصویر از روح انسان است.»

وقتی که فهمیدید چطور راستش را می‌گویند، حالا بهتر است به تغییرات چهارگانه‌ای که در بدن ایجاد می‌شود دقت کنید. تغییرات عبارتند از:‌

1. حرکات بدن

2. حالات چهره

3. تن صدا

4. محتوای کلام

 

که این چهار اصل به گفته‌ دکتر لیلیان گلاس، نویسنده‌ی کتاب « زبان بدن دروغ‌گویان»، کدهای ارتباطی هستند که ما را به حقیقت می‌رسانند.


تشخیص دروغ و دروغگو
بهترین ابزارهایی که می‌توان استفاده کرد

 

هرچند که این نشانه‌ها قطعیت ندارند و عوامل دیگری هم می‌توانند در این زمینه تاثیر گذار باشند. مثلا این‌که فرد روی صندلی و جایی که نشسته احساس راحتی نمی‌کند، عصبی است و یا ناراحت است و ممکن است صدایش لرزش داشته باشد.

با این حال، سیگنال‌هایی وجود دارد که کارشناسان زبان بدن به ما پیشنهاد می‌کنند که چشم از آن‌ها برنداریم.


تشخیص زبان بدن دروغگو به صورت حرفه‌ای

 

? دست‌ها:‌

دروغ‌ها تمایل دارند بعد از این‌که در مورد چیزی دروغ گفتند از دست‌هایشان استفاده کنند. این را تارسی برون می‌گوید. او در یک دوره‌ی پیشرفته‌ی آموزش FBI  شرکت داشته و به کارمندان آن‌جا در این زمینه آموزش داده است.

 

مطالب جالب خواندنی: فیلم انگیزشی موفقیت

 

او می‌گوید:

«وقتی کسی دروغ می‌گوید، مغزش هم‌زمان کارهای زیادی انجام می‌دهد. اول این‌که داستان دروغ را سر هم بندی کند. تشخیص بدهد دیگران داستانش را باور می‌کنند و همزمان به داستانش هم جزئیاتی را اضافه کند. بنابراین، حرکاتی که به صورت نرمال در یک مکالمه‌ی معمولی اتفاق می‌افتد را مغز به بعد از مکالمه منتقل می‌کند.»

در این زمینه در سال 2015، توسط دانشگاه میشیگان پژوهشی انجام شد. آن‌ها به فیلم‌های ضبط شده‌ی 120 دادگاه نگاه کردند تا متوجه شوند افراد وقتی دروغ می‌گویند چطور رفتار می‌کنند و تفاوتش را با زمانی که راست می‌گویند پیدا کنند.

مطالعات نشان داد افرادی که دروغ می‌گویند تمایل دارند با هر دو دست خود حرف بزنند. در بیش از 40 درصد از فیلم‌ها از افرادی که دروغ می‌گویند؛ آن‌ها با هر دو دست حرف می‌زنند. در حالی که این عدد برای کسانی که راستش را می‌گویند 25 درصد بود.

 

? این پا و آن پا کردن:

دکتر فتچ، متخصص روانشناسی با تخصص ارتباطات کلامی و غیر کلامی از دانشگاه UCLA می‌گوید:‌ « ازدیگر نشانه‌های بدنی دروغ‌گویی پیچ و تاب خوردن و در یک جا ثابت نماندن، چرخاندن سر به عقب و جلو و چپ و راست و این پا و آن پا کردن در حین صحبت است».


حالات چهره به شما در تشخیص دروغ بسیار کمک می‌کند

? چشم‌ها:‌

تحقیقاتی که در دانشگاه UCLA انجام شده نشان می‌دهد که افراد وقتی دروغ می‌گویند ممکن است به جای دیگری نگاه کنند. یعنی به جای این‌که رو در روی مخاطب باشند، نگاه‌شان را بدزدند. در واقع این نشانه حاکی از این است که آن‌ها در حین صحبت چشم‌هایشان را می‌چرخانند تا فکر کنند که در ادامه برای دروغ‌شان چه داستانی را سر هم کنند.

همه‌ی ما لابد دانش‌آموزانی را دیده‌ایم که رفته‌اند پای تخته و درس را بلد نیستند. حالا که دانش‌آموز مثل یک حیوان زخمی در تله‌ی معلم گیر افتاده باید یک چیزی پیدا کند که بگوید. دست‌هایش را به هم می‌مالد. چشم‌هایش را توی کاسه می‌چرخاند و سعی می‌کند یک چیزی از خودش ببافد.

در واقع دانش‌آموز دروغ‌گو نیست، بلکه مغز یا می‌تواند داستان ببافد یا حرف بزند. پس چشم‌ها دست به کار می‌شوند و دانش‌آموز خیا‌ل‌باف را لو می‌دهند.

? دهان:‌

جمع کردن لب‌ها توی دهان، گاز گرفتن لب‌ها و حرکاتی این‌چینی از دیگر نشانه‌های دروغ‌گوهاست. تارسی برون می‌گوید‌:

«این تجربه‌ی خود من هم هست، وقتی مردم این‌کار را می‌کنند، می‌خواهند احساسات و حالات خود را پشت لب‌های گره شده و لوله شده به داخل پنهان کنند.»‌

 

مطالب خواندنی: فورمول خوش شانسی از دارن هاردی

 

در واقع آدم‌ها این کار را می‌کنند چون می‌ترسند لب‌هایشان آن‌ها را رسوا کند و حقیقت را بگوید. پس جمعش می‌کنند به داخل؛‌ بی‌اطلاع از این‌که این‌طور رسواتر می‌شوند.

?  تغییر رنگ چهره:

همان‌طور که در بالا هم گفتیم، رنگ رخساره خبر می‌دهد از سر درون. تا به حال دیدید وقتی کسی عصبانی است مثل لبو سرخ می‌شود؟‌ بیمارها زرد می‌شوند. عاشق‌ها با دیدن معشوق لپ‌هایشان گل می‌اندازد و دروغ‌گوها چطور؟‌

برون می‌گوید  وقتی کسی موقع حرف زدن رنگش مثل گچ دیوار سفید شد بدانیم که ممکن است دروغ بگوید. در واقع سلول‌های خونی راهشان را از صورت کج می‌کنند. چون فرد می‌ترسد دروغش فاش بشود پس رنگش می‌پرد.

 

? عرق کردن یا خشک شدن زبان:

تغییرات در سیستم عصبی می‌تواند باعث بشود که بعضی از قسمت‌های صورت دروغ‌گوها غرق عرق شود. مثل بالای لب‌ها، پیشانی، دور دهان. در حالی که دهانشان و چشم‌هایشان مثل چوب خشک شود. البته باید دمای محیط را هم در نظر گرفت. مثلا اگر کسی این نشانه‌ها را توی یک روز گرم تابستانی داشت، لزوما دروغ‌گو نیست.

دروغ‌گوها تند تند پلک می‌زنند و آب دهانشان را قورت می‌دهند. لب‌هایشان را لیس می‌زنند تا حقیقت از دهانشان بیرون نپرد و به خیسی لب‌ها بچسبد.


تن صدا را در تشخیص دروغ نادیده نگیرید

? تغییر ناگهانی صدا:‌

آدم‌هایی که دروغ می‌گویند تمایل دارند با صدای بلند حرف بزنند. گلاس می‌‌گوید:‌ «بعضی وقت‌ها صدایت را بالا می‌بری، چون می‌خواهی از خودت و (دروغی که می‌گویی)‌ دفاع کنی.»

لرزش صدا هم از دیگر نشانه‌های دروغ‌گو بودن است. صاف کردن سینه (‌سرفه کردن) که نشان از ناراحت بودن عضلات گلو و انقباض آن‌ها در حین دروغ گفتن است.

 

مطالب خواندنی: قانون ثروت


برای تشخیص دروغ به محتوای کلام هم توجه کنید

 

تکرار جمله‌هایی مثل این که :‌ « بذار راستش رو بگم»‌، «‌من باهات صادقم»، «اگر بخوام باهات صادق باشم یا هیشکی مثل من باهات رو راست نیست»؛‌خودش از نشانه‌‌های دروغ‌گویی است.

استفاده از «‌عه» و مکث در حین ادای جملات هم از دیگر نشانه‌ها هستند.

گلاس در این زمینه می‌گوید: «‌خیلی از ما دروغ‌گوهای مادرزادی نیستیم؛‌ می‌گذاریم راست از دهانم بپرد بیرون و کار را خراب کند.»
مثلا یکی که اخراج شده می‌گوید:‌ «‌من استعفا شدم..» در واقع می‌خواسته بگوید من اخراج شدم.

فروید از این چیزها با عنوان لغزش زبانی یاد می‌کند. ما می‌خواهیم دروغ بگوییم، ولی زبانمان همه چیز را لو می‌دهد، چون آن‌قدر در حین دروغ‌ گفتن تحت فشار هستیم که کنترلی روی اعضای بدن و حرکات و حالات طبیعی آن داریم.

مارتی گراهام در جمله‌ی معروفی درباره‌ی زبان بدن می‌گوید:‌« بدن هرگز دروغ نمی‌گوید»

تمام چیزهایی که در بالا گفته شد بر پایه‌ی تحقیقات علمی است، ولی با این حال در همه‌ی موارد و برای همه صدق نمی‌کنند. انسان‌ها می‌توانند در مواقع گوناگون به دلایل گوناگون مثل دمای هوا، محیطی که در آن حضور دارند، مسائل زمینه‌ای و غیره کنترل کمتری روی بدن خود داشته باشند و همیشه در حالی که راستش را می‌گویند روی رفتارهای طبیعی بدن خود کنترلی نداشته باشند.

 

منبع این مقاله: سوخت جت


هنر تصمیم گیری با 5 راهکار ساده

 

در جریان تصمیم گیری ، یک رویکرد سنتی پنج مرحله‌ای وجود دارد که برای شما فوق‌العاده مفید است. البته این سخن بدان معنا نیست که شما باید کورکورانه در همه‌ی موقعیت‌ها از آن پیروی کنید. این روش، نتیجه‌ی طبیعی تفکر است و در نتیجه فاقد چهارچوب مدون رسمی‌ای است که شما مایلید آن را طی کنید.

امتیاز تصمیم آگاهانه این است که اگر اشتباهی پیش آید یا کاری بدون شناخت یا نیت انجام شود به سرعت می‌توان از آن آگاهی پیدا کرد.

این پنج مرحله را می‌توان مثل پنج نت موسیقی در نظر گرفت، این نت‌ها باید در توالی‌های خاصی نواخته شوند اما ذهن به طور پیوسته در حال حرکت است. نت‌ها را می‌توان در توالی‌های متفاوت و آکوردهای ذهنی ترکیب کرد. هر چند تفکر یک فرآیند صد در صد دقیق و شخصی نیست، اما باید نظمی داشته باشد.

 

مطالب مرتبط: قانون جذب


اگر نمیدانید چطور تصمیم گیری درست انجام دهید
این پنج کار ساده را انجام دهید

 

مرحله‌ی اول تصمیم گیری:


هدف را تعیین کنید

آیا خود می‌دانید که تلاش می‌کنید تا به چیزی برسید؟ باید در مورد چیزی که می‌خواهید به آن برسید تا حد ممکن آگاهی داشته باشید. در غیر این صورت، کل فرآیند تصمیم گیری در هاله‌ای از ابهام قرار خواهد گرفت.

یک ضرب المثل می‌گوید:

«اگر ندانی مقصدت کدام ساحل است، باد در هر جهت بوزد برایت فرقی نخواهد کرد».

اگر در هدف خود تردید دارید، سعی کنید آن را یادداشت نمایید. در صورت امکان یک یا دو روز به آن فکر نکنید. بعد دوباره به آن یادداشت نگاهی بیندازید. ممکن است ناگهان پی ببرید که چگونه هدف خود را مشخص‌تر و متمرکزتر می‌کنید.

 

مرحله‌ی دوم تصمیم گیری:


اطلاعات مرتبط را جمع‌آوری کنید

مهارت بعدی به جمع‌آوری و غربال اطلاعات مرتبط می‌پردازد. قسمتی از این مهارت خیلی زود به دست می‌آید، اما داده‌های دیگر ممکن است در دسترس نباشد. این یک اصل مهم است که در صورت نبود اطلاعات بسیار مهم تصمیم نگیریم، البته به شرطی که یک تأخیر برنامه‌ریزی شده‌ی مقبول داشته باشیم.

تمایز بین اطلاعات «موجود» و اطلاعات «مرتبط» را به یاد داشته باشید. یک اشتباه همیشگی این بوده است که افراد یک تصمیم بزرگ و عمده را در نظر می‌گیرند و بعد دنبال اطلاعاتی می‌گردند که به آن‌ها کمک کند تا تصمیم بگیرند.

با این حال، برخی از متفکران به اطلاعاتی که در دست دارند توجه نمی‌کنند و از خود نمی‌پرسند:«فلان داده‌ها یا اطلاعات مربوط به کار من می‌شوند یا خیر؟» آن‌ها دو نوع از اطلاعات را (اطلاعات موجود و اطلاعات لازم» را با هم اشتباه می‌گیرند.

اگر می‌توانستیم از اطلاعاتی که در دسترس داریم به جای اطلاعاتی که در حقیقت نیاز داریم برای تصمیم گیری استفاده کنیم زندگی بسیار راحت‌تر می‌شد. کمیت اطلاعات افزوده شده است که یکی از منابع دسترسی به آن اینترنت است.

اما دامنه‌ی اطلاعات در اینترنت به قدری وسیع است که شما هرگز نمی‌تواند تمام اطلاعات را جمع‌آوری کنید. بنابراین باید سمت اطلاعات کاملاً مرتبط با موضوع مورد نظر خود بروید و از حواس‌پرتی اطلاعاتی (از اطلاعاتی به اطلاعاتی دیگر رفتن» جلوگیری کنید.

هفت سیستم مشهور برنامه‌ریزی دنیا را بشناسید و ببنیید کدام یک برای شما مناسب‌تر است:


برنامه ریزی زندگی هدفمند با هفت سیستم مشهور برنامه ریزی

 

مرحله‌ی سوم تصمیم گیری:


ارائه‌ی گزینه‌های عملی

 

بیشتر به «گزینه‌ها» توجه کنید نه «جایگزین‌ها». یک جایگزین یعنی انتخاب یکی از دو تا. تصمیم‌گیرانی که مهارت ندارند خیلی زود سراغ جایگزین‌های«یا این، یا آن» می‌روند. آن‌ها نیروی فکر و وقت کافی برای بررسی حداقل سه یا چهار احتمال صرف نمی‌کنند.

مطالب مرتبط: جملات انگیزشی

بیسمارک به ژنرال‌های خود می‌گفت:

 

«مطمئن باشید که اگر دشمن تنها دو گزینه پیش رو داشته باشد به گزینه‌ی شوم متوسل خواهد شد».

مدیر کل معروف شرکت جنرال موتور، جلساتی را که قرار بود در آن‌ها فقط دو راه حل به بحث گذاشته شود کنسل می‌کرد و خطاب به اعضا می‌گفت:«لطفاً بروید و با گزینه‌های بیشتر برگردید».

شما باید ذهن خود را باز بگذارید و با تمرکز بیشتری همه‌ی احتمالات را در نظر بگیرید تا ایده‌های نو متولد شوند، استعداد ارزیابی شما هم باید فعال شود تا گزینه‌های«عملی» را شناسایی کند. منظور از «عملی» یعنی گزینه‌ای که بتوان به آن جامه‌ی عمل پوشانید و یا آن را تحقق بخشید. اگر چیزی عملی باشد، به احتمال زیاد کارآیی و تأثیر هم خواهد داشت و می‌توانید به هدفی که در ذهن دارید دست پیدا کنید.

 

مرحله‌ی چهارم تصمیم گیری:


ارزیابی ریسک

آنچه تصمیمات را به واقع مشکل می‌کند عامل ریسک بالاست. گاهی وقت‌ها نصیحت‌های ضد و نقیضی می‌شنویم از جمله این که «اول اندیشه، وانگهی گفتار» و «اندیشه‌ی بسیار، بپیچاند کار». محاسبه‌ی ریسک، مهارت مهمی است. محاسبه به ظاهر ماهیتی ریاضی گونه دارد و کتاب‌های زیادی در بحث مدیریت با عنوان «تصمیم گیری » نوشته شده که «نظریه‌های احتمال» و روش‌های آماری را ارائه می‌دهند تا ارزیابی ریسک را راحت‌تر کنند.

تجربه نقش بسیار بزرگتری را ایفا می‌کند یک راه مفید عبارت است از تعریف بدترین وضعیت؛ یعنی این که در بدترین حالت چه اتفاقی خواهد افتاد؟ آیا می‌توانید این وضعیت را بپذیرید یا خیر؟ در موقعیت‌هایی که هم ریسک و هم پاداش بالاست، هر چند می‌دانید که در صورت شکست ضربه‌ی سنگینی خواهید خورد ولی باز هم ریسک می‌کنید؛ زیرا احتمال موقعیت آن قدر برای شما مهم است که نمی‌توانید به آن فکر نکنید!

پس مجبورید تمام تلاش خود را بکنید و تمام توجه خود را به این نکته معطوف نمایید که میزان ریسک را پایین بیاورید. اینجاست که تجربه، عمل، مشاوره با متخصصان، شناسایی و تکرار و تمرین ذهنی، همه تکنیک‌هایی مفید می‌شوند.

شما دارید تلاش می‌کنید که «احتمال» مبهم و تصادفی موفقیت را به «احتمال» معقول و مستدل واقعیت تبدیل کنید. اما نمی‌توانید ریسک را صد در صد حذف کنید. در چنین موقعیت‌هایی، احتمالات زیادی دخیل هستند.

 

مطالب مرتبط: قانون جذب پول

 

مرحله‌ی پنجم تصمیم گیری:


اجرا و ارزیابی

اجرا و ارزیابی تصمیم باید بخشی از روند کلی به حساب آید. به ندرت متوجه نقطه‌ی واقعی تصمیم گیری می‌شوید؛ درست مثل مسافرانی که سوار کشتی هستند و وقتی کشتی از خط استوا عبور می‌کند آن‌ها در خوابند.

نقطه‌ی تصمیم گیری (چه آگاهانه، چه غیرآگاهانه)زمانی است که تفکر پایان می‌یابد، نظرتان قطعی می‌گردد و وارد مرحله‌ی اجرا یا عمل می‌شوید. اما باز هم در حال ارزیابی هستید و تا زمانی که به نقطه‌ی بازگشت نرسیده‌اند می‌توانید عقب گرد کنید و از تصمیم گرفته شده برگردید، البته اگر شرایط اولیه شما را مجبور کنند.

اگر همه‌ی اطلاعات لازم را دارید، ذهن شما به راحتی از نقطه‌ی تصمیم گیری عبور خواهد کرد و به موفقیت مورد نظر خود خواهید رسید.

 

می‌گویند:

«یک تصمیم، عملی است
که یک مدیر باید زمانی آن را به اجرا درآورد
که اطلاعات ناقص او راه حل مسأله را به ذهنش نمی‌رساند»

 

منبع مقاله: سوخت جت


تکنیک های کاربردی برای رسیدن به آرامش درون

 

 

در دنیای امروز، مسئله آرامش درون بیش از هر زمان دیگری اهمیت پیدا کرده است. زندگی شهری با تمام پیچیدگی‌هایی که دارد، فضای رسانه‌های اجتماعی که هر روز ما را با اطلاعات و داده‌ها بمباران می‌کنند، پیشرفت تکنولوژی و مشکلات اقتصادی مثل تورم عجیب و غریب باعث شده است که زندگی بشر با مشکلات متنوعی روبرو شود و از این رو پدیده آرامش در زمینه‌های مختلف فردی، اجتماعی، اقتصادی و غیره از دنیای زیبای ما پر کشیده است    .

کمبود آرامش درون در بسیاری از انسان‌ها باعث شده است که مفاهیمی مثل مراقبه یا مدیتیشن بیش از هر زمان دیگری مطرح شود. در این مقاله تصمیم داریم با مفهوم آرامش درون آشنا شویم، مزایای آن را مورد بررسی قرار دهیم و در نهایت تکنیک‌های مختلفی را برای رسیدن به آرامش یاد بگیریم. در صورتی که شما هم به این  مفهوم بی‌نظیر و ارزشمند علاقمند هستید، پیشنهاد می‌شود که تا پایان این مقاله با ما همراه شوید.

 

مطالب جالب: جملات انگیزشی

 

آرامش درون، تمام چیزی که به آن نیاز دارید!

 

 

کلمه آرامش درون، اصطلاحی است از ترجمه «Inner Peace» یا «Peace of Mind» خلق شده است. بسیاری از افراد، این اصطلاح را با یوگا و مراقبه مرتبط می‌دانند ولی واقعیت این است که لازم نیست انسان حتماً کار خاصی انجام دهد تا از نظر درونی به آرامش برسد. ما در حین یک فعالیت کاملاً معمولی و روزمره مثل حضور در محل کار تا بودن در کنار خانواده هم طعم شیرین آرامش درونی را تجربه کنیم. در ادامه چند تعریف از آرامش درون ارائه خواهیم داد:

آرامش درون، نوعی حالت یا وضعیت ذهنی و احساسی است که وقتی فرد به آن برسد می‌تواند خیلی خوب از پس مدیریت خودش بربیاید و در موقعیت‌های دشوار و پر از تنش، احساس شادمانی و آرامش خود را حفظ کند.

 

مطالب جالب: کلمات انگیزشی

 

کسی که آرامش درونی دارد، درک و دانش کافی برای قوی ماندن در برابر هرگونه تنش و استرس را دارد. وقتی کلمه آرامش (Peace) مطرح می‌شود، بسیاری از متخصصان آن را مخالف مضطرب بودن یا استرس داشتن می‌دانند.

وقتی می‌گوییم کسی آرامش ذهنی و درونی دارد، به این معنا است که بیش از حد به مسائل فکر نمی‌کند و هر وضعیتی را بیش از حد تجزیه و تحلیل نمی‌کند. برخی از تصمیم‌های انسان به فکر و آنالیز زیادی نیاز دارد ولی باید بپذیریم که در بیشتر مواقع، اصلاً لازم نیست که خودمان را در مسائل مختلف غرق کنیم.

آرامش درون وقتی معنا پیدا می‌کند که پیرامون فرد، تنش و اضطراب وجود داشته باشد ولی او بتواند عوامل تنش‌زا را شناسایی کند و آن‌ها را به بهترین شکل مدیریت کند. نتیجه چنین اقدامی آن است که شخص می‌تواند بر هر موقعیت یا شرایطی پیروز شود.

کسی که آرامش درونی دارد و از نظر ذهنی و احساسی در حالت آرامش است،
طعم آسایش خاطر، ثبات، خویشتن‌داری، متانت، وقار، سکون و سکوت را چشیده و از چنین خصوصیاتی برخوردار است. 

 

مزایای رسیدن به آرامش درون

 

تا به اینجای کار در مورد تعریف آرامش درون صحبت کردیم. اکنون وقت آن است که بدانیم اصلاً چرا باید به آرامش درون برسیم؟ مگر این نوع از آرامش جه اهمیتی دارد و چه تأثیری روی زندگی انسان‌ها می‌گذارد که در دنیای امروز، تا این حد به آن توجه می‌شود؟

در پاسخ به این سوال، بد نیست که سراغ جیمز آلن، شاعر و نویسنده بریتانیایی برویم. او کتابی تحت عنوان «تو همانی که می‌اندیشی» دارد و در آن رمز و رازهای بسیاری را  مورد موفقیت بیان کرده است. یکی از مفاهیمی که در این کتاب اهمیت دارد، آرامش درون است. در ادامه بخش‌هایی از این کتاب را که در مورد مزایای آرامش درون است، در کنار هم می‌خوانیم:

 

 انسان آرام که چگونگی تسلط بر خود را آموخته است، می‌داند که چگونه خود را با دیگران تطبیق دهد و دیگران نیز در مقابل به نیروی معنوی او احترام می‌گذارند و احساس می‌کنند که می‌توانند از او بیاموزند و به او تکیه کنند. حتی یک بازرگان عادی هم که خویشتن‌داری و توازن بیش‌تری داشته باشد، درمی‌یابد که ثروت و توان مالی کسب و کارش را افزایش می‌یابد. چون مردم همواره ترجیح می‌دهند با کسی معامله کنند که رفتارش به شدت ملایم است. انسان نیرومند و آرام همیشه محترم شمرده می‌شود. چنین فردی مانند درختی سایه‌دار در سرزمینی خشک یا صخره‌ای پناه دهنده در طوفان است. چه کسی دلِ آرام و زندگی شیرین و متعادل را دوست ندارد؟ باران ببارد یا آفتابی باشد و یا هر دگرگونی دیگری به سراغ آن‌ها بیاید فرقی نمی‌کند؛ زیرا آن‌ها پیوسته شیرین، باوقار و آرام هستند.

 

مطالب مرتبط: قانون جذب پول

 

همین سخنان آقای جیمز آلن به خوبی نشان می‌دهد که افراد دارای آرامش درون هم برای خودشان مفید هستند و هم در صحنه اجتماع، نقش خود را به بهترین شکل ممکن ایفا می‌کنند. بنابراین اگر خواهان یک زندگی شخصی عالی و دستیبابی به ثروت و حُسن شهرت هستید، لازم است که از نظر ذهنی و احساسی به آرامش برسید. در ادامه به چند مورد از مهم‌ترین مزایای آرامش درون اشاره شده است:

 

خواندن ادامه این مطلب در سایت سوخت جت